چمچۀ سوراخ داری که بدان کف چیزی را گیرند. کفک گیر. کفچه. (ناظم الاطباء). یکی از آلات مطبخ با سوراخهای کوچک و دسته دار که کف دیگ را بدان گیرند و پلو را با آن به ظرفها کشند. کف زن. کف زنه. کفچلیز. کپچلاز. کفلیز. مرغات. مغرفه. مقدح. مطفحه، مذویه. مذنب. (یادداشت مؤلف) : گردون کاسه چشم چو کفگیر جمله چشم نظاره روی زنده دلان کفن درش. خاقانی. دستت همه عظم همچوملعق جانی همه رخنه همچو کفگیر. اثیر اخسیکتی. - به ته دیگ خوردن کفگیر، کنایه از تمام شدن مال. به آخر رسیدن دارایی. بی پول شدن. (از یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین)
چمچۀ سوراخ داری که بدان کف چیزی را گیرند. کفک گیر. کفچه. (ناظم الاطباء). یکی از آلات مطبخ با سوراخهای کوچک و دسته دار که کف دیگ را بدان گیرند و پلو را با آن به ظرفها کشند. کف زن. کف زنه. کفچلیز. کپچلاز. کفلیز. مرغات. مغرفه. مقدح. مطفحه، مذویه. مذنب. (یادداشت مؤلف) : گردون کاسه چشم چو کفگیر جمله چشم نظاره روی زنده دلان کفن درش. خاقانی. دستت همه عظم همچوملعق جانی همه رخنه همچو کفگیر. اثیر اخسیکتی. - به ته دیگ خوردن کفگیر، کنایه از تمام شدن مال. به آخر رسیدن دارایی. بی پول شدن. (از یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین)
گیرندۀ ملک. تصرف کننده ملک. ملک گشای. ملک ستان: پذیرای رای وزیران شدند که از جملۀ ملک گیران شدند. نظامی. بندگانش ملک گیر و چاکرانش ملک بخش دولتش را خلق عالم سال و مه در زینهار. عبید زاکانی. رجوع به ملک ستان و ملک گشای و مدخل بعد شود
گیرندۀ ملک. تصرف کننده ملک. ملک گشای. ملک ستان: پذیرای رای وزیران شدند که از جملۀ ملک گیران شدند. نظامی. بندگانش ملک گیر و چاکرانش ملک بخش دولتش را خلق عالم سال و مه در زینهار. عبید زاکانی. رجوع به ملک ستان و ملک گشای و مدخل بعد شود
افزار جراحی که فرودآوردن پلک چشم را بکار رود. پل کله. (پ ل ک ل ) {{اسم خاص}} نام پلی در اصفهان که در سی وشش هزارگزی پل زمانخان واقع است و دهنه های آن بسیار مرتفع ساخته شده است. (از کتاب اصفهان تألیف حسین نورصادقی ص 33)
افزار جراحی که فرودآوردن پلک چشم را بکار رود. پل کله. (پ ُ ل ِ ک َ ل َ) {{اِسمِ خاص}} نام پلی در اصفهان که در سی وشش هزارگزی پل زمانخان واقع است و دهنه های آن بسیار مرتفع ساخته شده است. (از کتاب اصفهان تألیف حسین نورصادقی ص 33)
کسی که بکاری می پردازد آنکه مباشر کاری شود، سنگ محکم یا ستون سنگی استواری که در ساختن عمارت بکار برند. یا کار گیر بنا. سنگی محکم که بدان ساختمانی بنا کنند، نوعی پارچه درشت و ستبر، سرداب زیر زمین، غار کهف، گنبد
کسی که بکاری می پردازد آنکه مباشر کاری شود، سنگ محکم یا ستون سنگی استواری که در ساختن عمارت بکار برند. یا کار گیر بنا. سنگی محکم که بدان ساختمانی بنا کنند، نوعی پارچه درشت و ستبر، سرداب زیر زمین، غار کهف، گنبد